نوشته شده توسط : سولماز

اين روزها بازار ترجمه از كتاب جديد «‌ هري پاتر» بد جوري داغ است. همه نشريات تلاش مي‌كنند تا با ترجمه متن رمان «هری پاتر و قدیسان مرگ» به وظيفه فرهنگي خودشان عمل كنند و مردم را از محتواي اين كتاب آگاه كنند.

چند روز قبل به طور اتفاقي يكي از همين نشرياتي را كه متن كتاب هري پاتر را منتشر كرده خريدم. دو هفته نامه « فيلم و سينما» اين افتخار را به خوانندگان خود داده بود تا بتوانند ترجمه جديدي از متن اين داستان را بخوانند. فقط يك مشكل كوچك وجود داشت و آن اينكه كار به شدت « بزن ـ در رويي» بود. كتاب « هری پاتر 7» كه با هدف آشنا ساختن مخاطبان! از سوي اين مجله منتشر شده، سرشار از غلط های تایپی و ترجمه‌ای است. متن به صورت کاملا غیر استاندارد و سوء استفاده جويانه‌اي با فونت 8 و در 3 ستون در 96 صفحه منتشر شده است. این شکل آرایش نوشته باعث مي‌شود مطالعه این رمان جذاب به يك كار سخت و طاقت فرسا تبديل شود و در نتيجه « چشم» خواننده محترم كمي تا قسمتي كور شود. البته با کاهش تعداد صفحات، هزینه چاپ این نشریه کاهش یافته و در نتيجه پول بيشتري به جيب صاحبان نشريه رفته است.

از همه اينها گذشته ترجمه افتضاح متن هم قابل توجه است. اين مساله باعث مي‌شود تا مخاطب براي مطالعه داستان نتواند تمرکز داشته باشد. ترجمه این کتاب 600 700 صفحه‌ای در 100 صفحه خلاصه شده و خواننده در بسیاری از بخش ها نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده است. ترجمه متن داستان در مدتي كوتاه سبب شده تا متن پر از اشكال‌ها و ايرادهاي ترجمه‌اي باشد. مثلا نام برخی از شخصیت های داستان، با تلفظ های گوناگون در متن آمده است. مثلا یکی از شخصیت ها در ابتدای داستان «گریپوک» نامیده مي‌شود و از جایی به بعد  «گریفهوک»! البته به مترجم محترم حق می دهم چون این اسم احتمالا Griphok بوده که PH گاهی ف و گاهی په خوانده می شود.

از آنجایی که در انتشار این ویژه نامه سرعت عمل شرط اول بوده، جلد، داخل جلد و پشت جلد در نهایت سرعت آماده سازی شده است. اين مساله باعث شده بسیاری از نکات فنی در كار رعایت نشود. تصاویر استفاده شده برای جلد این نشریه از اینترنت گرفته شده و روی این تصاویر نوشته های لاتین بوده است. طراح هم با ابزار Stamp در نرم افزار Photoshop، روی نوشته های لاتین را پوشانده و چون کار بزن برو بوده با کیفیت بسیار پایینی این کار انجام شده و در بسیاری از جاها به شکل خیلی خیلی تابلو جای قلم Stamp مانده است.

اگر مي‌خواهيد داستان هري پاتر را بخوانيد، از خواندن اين ترجمه صرف نظر كنيد كه واقعا وقت تلف كردن است. اگر فرصت كردم درباره ترجمه‌هاي ديگر هري پاتر هم شايد چيزهايي بنويسم.



:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

                     قابل توجه خوانندگان عزیز رمان ویرانی

آنچه تاکنون در این 29 قسمت خواندید، تنها 300 صفحه از متن اصلی کتاب بود. متن کامل رمان ویرانی که کتابی حدودا هشتصد صفحه ای است به زودی منتشر خواهد شد. خبرهای تکمیلی را به زودی به اطلاع شما می رسانم.



:: بازدید از این مطلب : 122
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

یکی از خوانندگان وبلاگ ویرانی اخیرا در اظهار نظری چند سوال را مطرح کرده اند. به عنوان نویسنده این داستان لازم می دانم ضمن تشکر از این خواننده محترم، سوال های وی را به همراه پاسخ این سوال ها بیان کنم:

سوال: این داستان يا رمان شما بايد تو مجله ران تر بود .خيلي سنگين بود. شما با اضافه كردن شخصيت هاي اضافي كه نقش مهمي توي داستان نداشتن، شلوغش كردين.خانواده يحيي يه جاهايي نيستن و گم شدن.نمي دونم چه لزومي داشت كه بخواييد اسم مارك وسايل، منا طق و محله هاي دبي رو به اصرار و بار ها تكرار کنید. ببينيد يه خواننده وقتي يه جايي مي خونه كه مثلا حرير واسه كسي هديه خريده. خب دونستن اينكه اون هديه چيه و به چه مناسبتي مهمه.ولي گفتن قيمت و اسم فروشگاه.و مارك اون چه لزومي داره؟

جواب: دوست عزیز. کاش می شد داستان ویرانی به شکل کامل در مجله خانواده سبز چاپ شود. آن موقع پاسخ خیلی از سوال ها را دریافت می کردید. این داستان سرشار از جزئیات است. خانواده یحیی در داستان تاثیر زیادی دارد. به خصوص لیلا که شخصیتی کلیدی است و در کتاب مفصل به آن پرداخته شده است. اسم مارک، وسایل و محله های دبی در خیلی از بخش های داستان در گره افکنی و باز شدن گره ها نقشی کلیدی دارد که متاسفانه در مجله به دلیل طولانی شدن داستان حذف شد.

سوال: يه جا هايي يه اشخاصي وارد داستان ميشن و همينطور كه ميان همون طور ساده هم ميرن. يه جايي اشاره كردين به دعواي برادر حرير تو يه باغ. با جزئيات كامل حركات و چيزايي كه اشاره كردين...

جواب: بخش مهمی از این بخش از داستان به خاطر کمبود جا خلاصه شده است. این شخصیت ها و آدمها تاثیر زیادی در کلیت داستان دارد. اما متن کامل آن منتشر خواهد شد.

سوال: شما نتونستين تاثير اشخاصي رو كه اطراف حرير و يحيي زندگي ميكنند را بر روي زندگي اين دوتا نشان دهید. بيشتر به جزئياتي پرداختيد كه اصلا مهم نيست. يعني خواستيد آن فضا را برای خواننده قابل لمس كنيد. ولي به دليل اين كه اكثر خواننده های اين داستان يه جايي مثل دبي نبودند، فروشگاه هاي آنجا رو نميشناسند و... خيلي جزييات ديگر نتوانسته در ذهن آنها باعث شود خواننده ها فضا رو درك كنند.

جواب: به نظرم اینطور نیست. معلوم است که حریر یک آدم طماع است و همین مسئله کار دست او می دهد. از سوی دیگر مدت ها بود می خواستم درباره دبی چیزی بنویسم و یک جوری تصویر واقعی این کشور را نشان بدهم و برای این کار نیاز بود به جزئیاتی هم اشاره کنم.

سوال: در يک قسمت دوست يحیي با همسر عربي كه داره وارد ميشه و خيلي زود محو ميشن

جواب: رامتین و نغما شخصیت های مورد اشاره شما هستند. رامتین نقش پر رنگی در برملا شدن چهره واقعی حریر دارد. او طی ماجرایی با لیلا همکاری می کند و پته حریر را روی آب می ریزد.

سوال: نمي دونم چرا شما اصرار بر اين داريد كه نصف فضاي داستان در يک کشور عربي باشه؟

جواب: محل وقوع مهم ترین حوادث داستان دبی است. کشوری در همسایگی ما که یک روز سرمایه های میلیاردی ما را به خود جذب می کند و یک روز دیگر دختران جوان ما را. یک روز هم ادعای مالکیت جزایر ایرانی را مطرح می کند. ویرانی یک داستان با حال و هوای شدید ملی است. بحث خلیج فارس یکی از محورهای مهم این داستان است و شما حتما با خواندن کتاب از اینکه داستان در یک کشور عربی رخ می دهد، دیگر دچار ابهام نخواهید بود.

سوال: خيلي تو داستان شما دنبال اين گشتم كه كجا يحيي و هديه به هم علا قه پيدا ميكنن.علا قه اي كه منجر به ازدواج ميشه.شايد داستان شما نا قص بوده يا يه سر هم بندي کردين و جمعش كردين؟

جواب: کاملا درست است. من مجبور شدم به دلیل کوتاهی زمان پایان داستان را به شکل سر هم بندی شده بنویسم. اما پایان واقعی خیلی تکان دهنده هست و حتما از خواندن آن لذت خواهید برد و تا مدت ها شوکه خواهید بود.

سوال: شمايي كه به همه ريزه كاري ها پرداختين آخر داستان سريع دو نفر را سوار هواپيما ميكنين ميفرستين كانادا.

جواب: رفتن به کانادا یک بخش از قصه است که حدود صد صفحه وسعت دارد. در کتاب کامل به این مسئله پرداخته شده است.

سوال: خيلي ميشه در موردش حرف زد. نقص زياد داره اين داستان

جواب: کاملا موافقتم. ضعف ها را بنویسید تا در کتاب اصلاح کنم.

سوال: برداشت شما هم از نظر من خيلي چيزا ميتونه باشه ..ولي خيلي هم بي راه نگفتم

جواب: تقریبا با همه حرف های شما موافقم



:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

رمان ویرانی با نام « کافه گاندی» منتشر خواهد شد.

اگر داستان را خوانده باشید، حتما به خاطر دارید که در این داستان، آشنایی حریر و یحیی در یکی از کافی شاپ های خیابان گاندی اتفاق می افتد و به همین دلیل این نام برای کتاب انتخاب شده است.

البته از همان ابتدا هم دوستان زیادی به من می گفتند ویرانی نام مناسبی نیست اما چه کنم که من همیشه با انتخاب اسم مشکل دارم و هیچ وقت در این زمینه آدم با سلیقه ای نبودم.

اگر شما تمایل دارید از خبرهای جدید درباره انتشار این کتاب با خبر شوید، می توانید ایمیل خود را در بخش خبرنامه وارد کنید تا همه خبرها در اسرع وقت برای شما ایمیل شود.



:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

نیمه دوم آذر سال 1386 بیست و نهمین و آخرین قسمت از داستان دنباله دار ویرانی در مجله خانواده سبز منتشر شد و حالا کمتر از یک سال از آن زمان می گذرد. در این مدت دوستان زیادی با ارسال ایمیل و تماس تلفنی و یا در احوال پرسی های دوستانه سراغ متن کامل داستان ویرانی را می گرفتند و بعد می پرسیدند آیا باز هم داستانی خواهم نوشت یا خیر؟

قبلا در همین وبلاگ توضیح دادم که متن کامل داستان ویرانی که حدود 800 صفحه است، قرار است در قالب یک کتاب منتشر شود. این کتاب از اسفندماه سال 1386 برای دریافت مجوز در وزارت ارشاد است و نمی دانم به چه دلیل هنوز موفق به دریافت مجوز نشده است.

البته من در این مدت بیکار ننشستم و به چند سفر تحقیقی رفتم و با افراد مختلفی گفت و گو کردم و در نهایت از دل این سفرها و گفت و گوها داستان جدیدی خلق شد که از نیمه دوم آبان ماه سال 1387 ـ یعنی تا چند روز دیگر ـ می توانید آن را در مجله خانواده سبز مطالعه کنید.

نام این داستان « دختری از کویر» است. داستان از یک ظهر گرم تابستان در یکی از شهرهای جنوبی استان کرمان آغاز می شود. دختری به نام «حبیبه» منتظر آزادی پسر عمه خود «تیرداد» از زندان است. آنها از مدتی قبل با هم قول و قرار ازدواج گذاشته اند ولی تیرداد به دلیلی به زندان افتاده است. حالا قرار است تیرداد از زندان آزاد شود و....

البته این داستان در همان شهر باقی نمی ماند و بعد از مدتی کوتاه ماجرا وارد شهرهای دیگر می شود و شما با شخصیت ها و حوادث مختلفی آشنا می شوید. همه تلاشم را کرده ام تا این داستان بهتر از داستان ویرانی از آب دربیاید. امیدوارم شما اینبار هم با نظرهای خودتان راهنمایی ام کنید و به بهتر شدن این داستان کمک کنید. ضمنا به محض اینکه کتاب «کافه گاندی» مجوز چاپ بگیرد، خبر آن را در همین صفحه خواهید خواند.



:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

دوازده ساعت پيش بود كه حبيبه هنگام خوردن كوكو سبزي بر سر ميز شام، لرزش كوتاه تلفن همراهش را در جيب شلواري كه به تن داشت احساس كرد. در آن ساعت از شب هر كس كاري با او داشت با خانه آنها تماس مي‌گرفت. هنوز دو هفته از خريدن اين تلفن همراه نگذشته بود و خيلي از دوستان او هم كه شماره‌اش را داشتند، هنوز صاحب موبايل نشده بودند تا بتوانند براي او پيام كوتاه ارسال كنند. در دو هفته گذشته تنها چهار نفر براي او پيام كوتاه ارسال كرده بودند كه بيشترين پيام كوتاه ارسالي هم مربوط به «نفيسه» بود. نفيسه وكيل سي و سه ساله‌اي بود كه از شش ماه قبل به درخواست او پيگيري پرونده «تيرداد» پسر عمه حبيبه را برعهده گرفته و اميدوار بود بتواند به عنوان سومين وكيل اين پرونده، با تبرئه تيرداد امكان آزادي او از زندان را فراهم كند. حبيبه مي‌دانست خواندن پيام كوتاهي كه ممكن بود از طرف نفيسه ارسال شده باشد، ممكن است او را آنقدر هيجان‌زده كند تا پدر و مادرش كه همراه او بر سر ميز شام نشسته بودند، از مهمترين راز زندگي او باخبر شوند. به همين خاطر بعد از آنكه چهار لقمه ديگر هم در دهان گذاشت و مانند هميشه دو ليوان شربت هم بعد از غذا خورد، بشقاب خود را برداشت و بعد از گذاشتن آن در ظرفشويي، از مادرش تشكر كرد و به سمت راه پله‌اي به راه افتاد كه طبقه همكف خانه را به بخش دوبلكس و جايي كه اتاق او در آن قرار داشت، مي‌رساند.



:: بازدید از این مطلب : 144
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

وبلاگ «داستان دنباله دار ویرانی» از سال 1387 دیگر به روز نمی شود. جهت ارتباط با نویسنده این وبلاگ می توانید از طریق نشانی: info@rezaostadi.ir اقدام کنید.



:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز
خوانندگان عزیزی که داستان «ویرانی» را در سال های قبل مطالعه کرده اند، می توانند متن کامل کتاب را در نمایشگاه کتاب امسال تهیه کنند. 

این کتاب با نام «بدون تو غیر ممکن بود» از سوی نشر البرز عرضه خواهد شد. اینها هم لینک های مربوط به اخبار کتاب:

دومین رمان رضا استادی منتشر می‌شود


زندگی ایرانیان مقیم دبی و تورنتو دستمایه خلق دومین رمان رضا استادی





:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز

طراحی جلد از: سینا روح (گروه هنری کاربه)



:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سولماز
دوستان عزیزم! در صورت تمایل به مطالعه بخش هایی از کتاب بدون تو غیر ممکن بود می توانید به صفحه اختصاصی این کتاب در فیس بوک مراجعه کنید. بر

برای دریافت نشانی صفحه اختصاصی کتاب در فیس بوک کلیک کنید.




:: بازدید از این مطلب : 165
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 دی 1394 | نظرات ()

x
با سلام آدرس چت روم عوض شده است برای ورود اینجا کلیک کنید !

اول چت

با تشکر مدیریت چت روم